سلاااااااااااااااااااااام به همه ی دوستای گلم. امیدوارم که همیشه خوشحال و شاد باشید. امیدوارم که توی وبلاگ من بهتون خوش بگذره. ولحظات خوبی رو سپری کنید. دوستای گلم نظررررررررررررررررر یادتون نره هااااااااااااا. قصه از آنجا شروع شد که خیلی عصبانی بود. تیغ رو برداشتم ورگم رو زدم. وقتی که داشتم توآغوش گرمش جون میدادم.

وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.

اگر قصد ماندگاری ندارید یادگاری هم نگذارید. یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲. به سلامتتتی تنهاییم که هروقت بهش خیانت کردم باز اومد سراغم. یه جشن کوچولو گرفتیم دوست داشتین یه سر اونجا بزنین. شنبه سی ام آذر ۱۳۹۲. ند آنچه را که نباید. سه شنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۲. به دلیل تبعیدبه دور ترین نقطه ی مغزیعنی فراموشی. ولی همه ی اعضای بدن بااومخالف بودن. ای گوش مگرتونبودی که ارزوی شنیدن صدایش بودی.

مامان خوشگلم با رفتنت یک نفر از زندگیم کم نشد! انگار همه آدمهای زندگیمو از دست دادم. حس خیلی خیلی بدی دارم. مامان خوشگلم طی عمل تعویض دریچه ائورت در انتهای عمل به دلیل ایست قلبی 25 اسفند فوت شد. اینکه چه روزای زهر الود و کشنده ایی رو گذروندیم توان نوشتنش نیست. اینکه فکر کنم! مامان خوشگلم رو بوسیدم و باهاش خدافظی کردم. کاااااش دنیا بهم یه دختر بده.